در وصف نویسنده «پایی که جا ماند»| چهارده ساله بودم که عاشق شدم/سومین بار دلم سخت عاشق پایم شدنویسنده و فعال اجتماعی گچسارانی در وصف سید ناصر حسینی رزمنده ایثارگر و جانباز آزاده و نویسنده کتاب به یاد ماندنی «پایی که جا ماند» متنی منتشر کرده است. - خبرگزاری فارس گچساران؛ نرگس احمدپور- میان هیاهوی شب و صدای قدمهایم یک چیز مرا به دور دست پرتاب می کند صدای همسان قدمهایم سخت متفاوت است. یکی جان دارد ودیگری سخت بیجان، اما هر دو در یک مسیر، آن هم راهی که من می روم هدایت می شوند. بازی قدمهایم به شبهای بارانی برمی گردد، کافی است عاشق باشی و قطره های باران، گونه هایت را نوازش کنند فرق پاهایم مثل فرق اشک با قطره های باران است. اشک که سرازیر می شود بی محابا شیار گرمی روی صورتم خط می اندازد ولی باران که می بارد آنهم وقت هایی که یک دل سیر دلم گریه می خواهد، اول قطره های سردش ضربه می زند بعد راه می افتد رد اشک را روی شیار صورتم پر می کند، سرد می شوم از افکاری که مرا سخت عاشق می کند، صدای قدمهایم همین قدر فرق دارند. پای سالمم رد سنگینی اندامم را بر تن رنجور و خاکخورده و نمور جاده، جای می گذارد و دیگر پایم سرد و سنگین، ردپایی را جفت می کند که جفت نگاه غریبی را به دنبالم می کشاند. راستی؟ اولین بار کی عاشق شدم؟ چندساله بودم؟ تنم بوی کدام علفزار روستایمان را می داد؟ نمیدانم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |